بسمه
امروز صبح بخیر ایران به مناسبت شهادت دکتر مفتح، پیشگام (احتمالا مباحث) وحدت حوزه و دانشگاه، 2 نفر یک حوزوی و یک دانشگاهی اورده بود. مجری خودش گفت به
عنوان کسی که هم کمی تحصیلات حوزوی داشته و هم کمی دانشگاهی... کمی بحث ادامه داشت، آقای دانشگاهی گفتند که
به عنوان کسی که تحصیلات حوزوی هم دارم. .. کمی گذشت آقای حوزوی هم گفت
به عنوان کسی که دو رشته فنی مهندسی هم خوندم و از روشهایی مثل مباحثه توی تدریسهام مثلا در مدارمنطقی استفاده کردم ( قبل انقلاب، شریف یا آریامهر اون زمان، مهندسی شیمی، و بعدا پلی تکنیک یا امیر کبیر ، م.کامپیوتر) ...
اما به نظرم اصلا خوب نیاز به وحدت حوزه و دانشگاه رو نگفتند. یا اصلا سوال نشد که چرا. که بگیم حالا چگونه.
حالا من به عنوان کسی که (:دی)... ، دست روزگار زد پس گردنش و از حوزه إنداختش بیرون، اول میخوام حرف بزرگواران رو بگم ، بعد حرف خودم.
ایشانها اشاره کردند که پیشگام وحدت نه یعنی اون که دو جاش درس خونده{قبول}، بلکه وحدت باید در موضوع ، روش، و هدف شکل بگیره. (شاخصهای تمایز علوم){نه قبول}. بعد گفتند مثلا اینکه روش مباحثه که خیلی روش خوبیه بیاد توی دانشگاه. بعد هم هدفشون از وحدت رو میگفتند اینه که این دو بال جامعه بتونن هماهنگ با هم بزنند{قبول}. و بحث تفاوت وحدت و اتحاد و دعوای لفظ که وِلِش. و اینکه اولین و مهمترین بحث اینه که هر دوی اینا به این باور برسند که میشه با هم باشند و از هم نترسند. باز یه جا خودشون گفتند که وحدت هدف الزاما لازم نیست مگر جاهایی که یکسانی داریم مثلا در علوم انسانی، اما مثلا علوم تجربی رو که حوزه نداره
حالا نظرات صدمن یه غاز البته از روی تجربه، تجربه ای که سلول سلول لمس شدۀ جناب بنده
هدف این وحدت همینه که این دو بال با هم بزنن. وحدت هم لازم نیست توی موضوع و روش و هدف باشه. موضوع که از روی هدف به صورت یکه در میاد و شناسایی میشه. روش هم که اصلا یه چیز در حد ابزاره و اهمیت بحث نداره که من بگم مثلا وحدتشون به اینه که شیوه تدریسشون یکسان شده باشه. (این بیشتر مثل این می مونه که آموزش پرورش بگه تحول نظام اموزشی، بعد بریم توش ببینیم فقط به جای 5-3-3-1 کرده 6-6، بدون تحول محتوی دروس. البته آموزش پرورش محتوا رو هم تغییر داده هااا)
خب هدف وحدت رو گفتم. حالا برم سر وحدت هدف. بالاخره ما باید سر اون هدفی که بخاطرش وحدت رو تعریف کردیم(هدف وحدت) وحدت داشته باشیم(وحدت هدف داشته باشیم) . {کیف کردید چقدر عجق وجق گفتم و ادبیاتی و فیوضات و اینها...)
بنظرم برای اینکه این دو تا همون دو بال همگون برای پرواز جامعه بشوند ( تصور کنید یک بال هواپیما اشرق بپرد و یک بال مشرق، چه شود) لازمه که اینها همه جا با هم باشند. مگه میشه جایی رو گفت که از علم دین خالیه و نیاز بهش نیست. توی همون علوم تجربی ، همین مثلا مسئله گوسفند شبیه سازی مگه نبود که چندین سال منتظر حکمش از حوزه بودند. حالا اینکه این انجام شده. حتی اگه ما اجازه نمیدادیم توی کشور ما انجام بشه توی دنیا انجام شده بود، حالا وحدت حوزه و دانشگاه ( که بنظرم اهمیتش اینجا ها مشخص میشه) اقتضا داره که بیاد حوزه وسط گود دانشگاه و سوالای مطرح واقعا اگه واردش بشیم (من که نشدم اما اگه بشیم سرسام آور شایده) رو جواب بده
یا مثلا من به عنوان یک دانشجوی رشته مهندسی یک عالمه سوال فلسفی دارم که باید به من جواب بدن. ارتباط نیست که این دو جا یک جا تصور شه و بیان به من جواب بدن. وارد دروسم که به این سوالها نپرداخته. خودم هم که شخصا وارد شدم هی جوابهام پشت گوش افتاده
آخری هم که همه، چه حوزوی ها، چه سوده، چه حاج آقا، چه دو تا مهمان برنامه صبح بخیر ایران، چه حتی خود من بعد یک سال میگیم که اینکه یک کسی دو تاش رو همزمان بره از تخصص در یکی اش باز می مونه، البته اگر کسی پیدا بشه که بتونه خب منافعی به دست میاره ، اما سخته. و من از فکر به مسائل فلسفی توبه میکنم. که از درسم نمونم.
به امید اینکه آخرش جواب سوالامونو بگیریم