عاشقانه های یک کلمن!
سه سال پیش محمد حسین جعفریان در دیدار شاعران با حضرت آقا (روحی فداه) شعری را خواند که رهبری فرمودند: بدهید این شعر را خوش نویسی کنند و بدهید به بنیاد جانبازان و ایثارگران، آنجا آویزان کنند.
دیگر نمی گویم، پیشتر نرو!
اینجا باتلاق است!
حالا می گردم به کشف باتلاقی تواناتر
در اینهمه خردی که حتی باتلاقهایش
وظیفه شناس و عالی نیستند.
همه چیز در معطلی است
میوه ای که گل
پولی که کتاب مقدس
و مسجدی که بنگاه املاک.
ما را چه شده است؟
این یک معمای پیچیده است
همه در آرزوی کسب چیزی هستند
که من با آن جنگیده ام
و جالب آنکه باید خدمتکارشان باشم
در حالی که دست و پا ندارم
گاهی چشم، زبان، و به گمان آنها حتی شعور!
ادامه مطلب ...