سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

خدا می خواست ذره ذره تو را شهید کند...

 شهید امیر خلبان آزاده حسین لشگری

 

معلوم می شود که هنوز باب شهادت بسته نیست و مهم این است که خداوند متاع وجود کسی را خریدنی بیابد....... 

 

و اللازم لهم لاحق

ای شیعیان حسین! من برای شما بشارتی عظیم به ارمغان آوده ام. بشارتی که حلال همه مشکلات است. بشارتی که جبر تاریخ را در برابر ارده آهنین ما می شکند. بشارتی که راه بسته ما را به سوی آسمان ها می گشاید. بشارتی که خورشیدوار، توفان ظلمت را محو و نابود می کند. بشارتی که طاغوت ها را سرنگون می کند. بشارتی که فرشتگان آسمان، سرود پیروزی سر می دهند. بشارتی که معراج ما به آسمان هاست. بشارتی که ما را از خاک تیره صعود می دهد و به اعلا علیین می رساند. بشارت خیر، بشارت پیروزی، بشارت وصل به معشوق، و این بشارت، "شهادت" است. دوستانم! من پیشاپیش شما، پرچم شهادت را به دوش می کشم و هر کس که به راه حسی (علیه السلام) معتقد است، می تواند مرا دنبال کند، من تصمیم گرفتم که در برابر اسرائیل بایستم، حتی با مشت، علیه تانک و توپ او بجنگم. من تصمیم گرفتم که با ایثار خون خود، راه نجات شیعیان را بر صفحه تاریخ، ترسیم کنم.  

من آمده ام که به اسرائیل بفهمانم که برای همیشه در تاریخ، روسیاهش خواهیم کرد. من در بیراهه کوه ها، در کنار کوچه ها، در ته دره ها، در قله کوه ها، در دامن صحراها، در هر کجا که امکان بیابم به ضرب گلوله به اسرائیل پاسخ خواهم داد و آنقدر خواهم جنگید تا به افتخار شهادت نایل آیم. من راه خود را یافته ام و این بشارت بزرگ را به ارمغان آورده ام و مطمئنم که پیروزی و نجات شما در پیروی راه مقدس امام حسین (علیه السلام ) است.  

---------------------------------------------------------------------------------------

مصطفای خوبیها : چمران  

(خطاب به شیعیان لبنان )

فرزندان سلمان

که بودندآنان که گروه گروه در خرمشهر در زیر شنی های تانک های روسی له شدند و با نارنجک های اسرائیلی تکه تکه شدند و در هر قدم از کوچه های شهر شهیدی دادند تا نام " شیعه " را مترادف با نام "مرد" نگاه دارند وحدیث " السلمان منا اهل البیت " را درباره فرزندان سلمان تفسیر کنند؟ که بودند آنان که در ایستگاه های هفت و دوازده و ذوالفقاریه و...جنگیدند تا آبادان، "عبادان" نشود؟ که بودند آنان که رنگ گل سرخ خون پاکشان از فراز مسجد جاع سوسنگرد بر آسمان پاشید و غم شهادتشان جاودانه در غروب سوسنگرد ماند؟ که بودند آنان که هویزه را کربلا کردند؟ و چه بگویم؟ مگر می شود آن هشت سال را که به هشتاد سال عمر آنان که زمین را بدل از طویله گرفته اند می ارزد، در هشت سطر خلاصه کرد؟ که بودند آنان که قیمت قدسی انقلاب اسلامی را در میدان های هشت سال دفاع مردانه ظهور بخشیدند؟ و چه بود جز درد دین و عشق و ولایت که آنان را توان اینهمه استقامت بخشید؟.... 

**************************************************************** 

سید مرتضای من