سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

به جرم زن بودن!

دین از آن جهت که بشر را با دید جمعی می نگرد و برای انسان یک هویت جمعی معتقد است، خواه جامعه حقیقی وجود داشته باشد یا نداشته باشد، یک سلسله وظایفی را به عنوان مسائل اجتماعی مطرح می کند و مسلمانان را به انجام آن وظایف فرا می خواند. آنها که از نبوغ برخوردار نیستند یا  تک اندیشند و فقط به فکر خودشان هستند، خطوط کلی اجتماع را درک را نمی کنند یا اگر خطوط کلی اجتماع را درک کردند توان ایثار و نثار ندارند، لذا در صحنه اجتماع قدم نمی نهند...قرآن کریم مومنین راستین را چنین معرفی می کند:

إنما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله و إذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستأذنوه

مومنان راستین کسانی هستند که هم از نظر عقیده به خدا و پیغمبرش معتقدند و هم از نظر درک مسائل اجتماعی و هوش جمعی، جامعه را خوب می شناسند و در مسائل جمعه همواره حضور دارند و منزوی نیستند.

از این منظر، قرآن کریم تفاوتی بین زن و مرد در درک مسائل و حضور در جامعه قائل نشده است. با سیری در تاریخ می بینیم که همواره زنان دوشادوش مردان در پیشبرد اهداف اسلام، هم در صدر اسلام و در هم در برهه های حساس تاریخی حضور داشته اند و نه پیامبر اکرم ( که نبی و رسول خداست) و نه هیچ یک از ائمه هدی علیهم السلام مانع حضور زن در اجتماع و انجام وظایف اجتماعی ایشان نشده اند.

ادامه مطلب ...

علامه جعفری

دیشب به صورت کاملا اتفاقی یه برنامه در مورد علامه جعفری را دیدم. حقیقتش تعجب کردم! چون در این چند سالی که ایشون به رحمت خدا رفتند کمتر برنامه ای در مورد شخصیت بزرگ ایشان پخش شده است. هرگاه متن یا کتابی از علامه را مطالعه می کنم در عین اینکه از سطح بسیار بالای نظرات و عقاید و قدرت تفکر ایشان به شدت متعجب می شوم، ناشناس بودن این عالم و فقیه بزرگوار به شدت برای من آزاردهنده می شود. ایشان با حدود 155 نفر از بزرگان و فلاسفه دنیا مباحثه داشته اند، از جمله برتراند راسل و دیگران. ایشان یک متفکر و خداشناس حقیقی بوده اند، یک واصل!

 

ادامه مطلب ...

از ماست که بر ماست...

از زمانی که یادم میاد تو  "ب " حرف و بحث، سر روابط دختر و پسر در دانشکده، در مجموعه و در همه جا! وجود داشت، و از زمانی که بیشتر یادم میاد! بچه های ما ( یعنی خواهران ) از همه جهات رعایت این موضوع را می کردند. و تقریبا به یاد ندارم که ما در بین خودمون مشکلی در این راستا داشته باشیم. حتی به صراحت می توان گفت که باب امر به معروف و نهی از منکر_ اگر در هیچ قضیه ای در بین ما رایج نبود _ همیشه در این موضوع باز بود و هست. همیشه هم در جلسات ش.م، هم در جلسات بین م.ب و م.خ، در درد و دل های دوستانه و در همه جا این موضوع مطرح بود و غالبا هم از جانب برادران! ما اردوهایی برگزار کردیم که یکی از اهداف آن جلوگیری از برگزاری اردوهای مختلط انجمن بود، اردوهایی برگزار کردیم که کمترین اختلاط در آن وجود داشت، اردوهایی برگزار کردیم که برخی از شرکت کنندگان، به گفته خودشان یاد گرفتند که چطور می توان با یک نامحرم برخورد کرد و چطور می توان در یک محیط مختلط سالم ماند، اردوهایی برگزار کردیم که به زعم همه این تعاریف عده ای از اعضای محترم این مجموعه : فقط گفتند که اختلاط حرام است!، به فتوای علماء استناد کردیم گفتند تشخیص ما این است!، به بزرگان مراجعه کردیم قبول نداشتند!، عده ای نه تنها در برگزاری این اردوها کمکی نکردند بلکه تنها کاری که انجام دادند گرفتن وقت و انرژی دیگرانی بود که تمام وقت خود را صرف برطرف کردن مشکلات و موانع موجود در برگزاری این اردوها و  ایجاد فضای مناسب در دانشگاه و بین دانشجویان می  نمودند. زمانی که برخی از دوستان بسیار پایبند ما! تمام فکر و ذکرشان جلوگیری از برگزاری این اردوها بود و تمام افکارشان حول بحث اختلاط می چرخید، عده ای بودند که علیه  "ب " سم پاشی می کردند، عده ای از مسئولین با برنامه ریزی های دقیق و تعیین شده درصدد از پای درآوردن مجموعه بودند، عده ای مزدور با پشتیبانی مادی و معنوی از بیرون دانشگاه مدام به سنگ اندازی در راهی که در پیش گرفته بودیم می پرداختند، عده ای از اینکه انواع تهمت ها را علیه اعضای این مجموعه بزنند تا کار را خراب کنند ابایی نداشتند، و عده ای هم...

همه اینها گذشت و اردوهایی برگزار شد که حقیقتا جزء سالم ترین اردوهای برگزار شده در دانشگاه بود و اگر مشکلی هم پیش آمده بود به اشخاص برمی گشت و هر بار سعی شد که آن مشکلات کوچک هم یش نیاید، اما به هر حال : " لا یکلف الله نفسا إلا وسعها ". پس از برگزاری هر کدام از این اردوها، خشم مسئولین خائن دانشگاه و انجمنی های بازیچه احزاب و جیره بگیر صد چندان می شد، چرا که اینها تمام تلاش خود را برای عدم برگزاری این اردوها کرده بودند و تیرشان به سنگ خورده بود! و ما می دیدیم که : و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.

سخن در این باب زیاد است و شاید زمانی فرصت شد و آنها را بازگو کردم، اما اصل مطلب اینجاست که با تمام این تفاسیر و اتفاقات، کار به جایی رسیده است که وقتی یک اردوی تشکیلاتی کاملا تفکیک شده برگزار می شود، یکی از اعضای محترم به خود این اجازه را می دهد که مطلبی در نقد این اردو بنویسد که: وا اسلاما! وا قرآنا! وا دینا!!!!!!

من ناراحتی دوستانم را پس از مطالعه این مطلب سراسر افترا دیدم، کسانی که تمام تلاش خود را در راستای تفکیک این دست اردوها انجام داده بودند به شدت از اینهمه دروغ پراکنی ناراحت بودند و حق هم داشتند. اغلب کامنت هایی که دوستان این شخص گذاشته بودند هم به جسارت این آقا کمک شایانی کرد! این فرد مثلا بزرگ مجموعه است، چه انتظاری می توان از افراد جدید تر و کم تجربه تر داشت وقتی وی اینچنین بی پروا و بی انصاف و بی ملاحظه نقد می کند و می کوبد و خراب می کند؟!

چه می توان گفت به کسانی که بعد از اینهمه سال، ذره ای انصاف در نوشتن و نقد کردن ندارند؟ چه می توان گفت به کسانی که هنوز تشخیص نمی دهند در این فضای مسموم چه باید کرد؟ چه می توان گفت به کسانی که به جای تمرکز انرژی و کمک دادن به باقی افراد، فقط نقش ترمز مجموعه را دارند؟

در فضایی که حضور ما خار چشم دشمنان است و نباید لحظه ای از مکر آنان غافل شویم، عده ای فقط به این می اندیشند که چطور کاری کنند که عده ای را دربند نگه دارند تا خودشان بتوانند با خیالی راحت و آسوده در جامعه قدم بزنند و هیچ مشکلی در زندگی نداشته باشند و همه چیز بر وفق مرادشان باشد!