سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

از ماست که بر ماست...

از زمانی که یادم میاد تو  "ب " حرف و بحث، سر روابط دختر و پسر در دانشکده، در مجموعه و در همه جا! وجود داشت، و از زمانی که بیشتر یادم میاد! بچه های ما ( یعنی خواهران ) از همه جهات رعایت این موضوع را می کردند. و تقریبا به یاد ندارم که ما در بین خودمون مشکلی در این راستا داشته باشیم. حتی به صراحت می توان گفت که باب امر به معروف و نهی از منکر_ اگر در هیچ قضیه ای در بین ما رایج نبود _ همیشه در این موضوع باز بود و هست. همیشه هم در جلسات ش.م، هم در جلسات بین م.ب و م.خ، در درد و دل های دوستانه و در همه جا این موضوع مطرح بود و غالبا هم از جانب برادران! ما اردوهایی برگزار کردیم که یکی از اهداف آن جلوگیری از برگزاری اردوهای مختلط انجمن بود، اردوهایی برگزار کردیم که کمترین اختلاط در آن وجود داشت، اردوهایی برگزار کردیم که برخی از شرکت کنندگان، به گفته خودشان یاد گرفتند که چطور می توان با یک نامحرم برخورد کرد و چطور می توان در یک محیط مختلط سالم ماند، اردوهایی برگزار کردیم که به زعم همه این تعاریف عده ای از اعضای محترم این مجموعه : فقط گفتند که اختلاط حرام است!، به فتوای علماء استناد کردیم گفتند تشخیص ما این است!، به بزرگان مراجعه کردیم قبول نداشتند!، عده ای نه تنها در برگزاری این اردوها کمکی نکردند بلکه تنها کاری که انجام دادند گرفتن وقت و انرژی دیگرانی بود که تمام وقت خود را صرف برطرف کردن مشکلات و موانع موجود در برگزاری این اردوها و  ایجاد فضای مناسب در دانشگاه و بین دانشجویان می  نمودند. زمانی که برخی از دوستان بسیار پایبند ما! تمام فکر و ذکرشان جلوگیری از برگزاری این اردوها بود و تمام افکارشان حول بحث اختلاط می چرخید، عده ای بودند که علیه  "ب " سم پاشی می کردند، عده ای از مسئولین با برنامه ریزی های دقیق و تعیین شده درصدد از پای درآوردن مجموعه بودند، عده ای مزدور با پشتیبانی مادی و معنوی از بیرون دانشگاه مدام به سنگ اندازی در راهی که در پیش گرفته بودیم می پرداختند، عده ای از اینکه انواع تهمت ها را علیه اعضای این مجموعه بزنند تا کار را خراب کنند ابایی نداشتند، و عده ای هم...

همه اینها گذشت و اردوهایی برگزار شد که حقیقتا جزء سالم ترین اردوهای برگزار شده در دانشگاه بود و اگر مشکلی هم پیش آمده بود به اشخاص برمی گشت و هر بار سعی شد که آن مشکلات کوچک هم یش نیاید، اما به هر حال : " لا یکلف الله نفسا إلا وسعها ". پس از برگزاری هر کدام از این اردوها، خشم مسئولین خائن دانشگاه و انجمنی های بازیچه احزاب و جیره بگیر صد چندان می شد، چرا که اینها تمام تلاش خود را برای عدم برگزاری این اردوها کرده بودند و تیرشان به سنگ خورده بود! و ما می دیدیم که : و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.

سخن در این باب زیاد است و شاید زمانی فرصت شد و آنها را بازگو کردم، اما اصل مطلب اینجاست که با تمام این تفاسیر و اتفاقات، کار به جایی رسیده است که وقتی یک اردوی تشکیلاتی کاملا تفکیک شده برگزار می شود، یکی از اعضای محترم به خود این اجازه را می دهد که مطلبی در نقد این اردو بنویسد که: وا اسلاما! وا قرآنا! وا دینا!!!!!!

من ناراحتی دوستانم را پس از مطالعه این مطلب سراسر افترا دیدم، کسانی که تمام تلاش خود را در راستای تفکیک این دست اردوها انجام داده بودند به شدت از اینهمه دروغ پراکنی ناراحت بودند و حق هم داشتند. اغلب کامنت هایی که دوستان این شخص گذاشته بودند هم به جسارت این آقا کمک شایانی کرد! این فرد مثلا بزرگ مجموعه است، چه انتظاری می توان از افراد جدید تر و کم تجربه تر داشت وقتی وی اینچنین بی پروا و بی انصاف و بی ملاحظه نقد می کند و می کوبد و خراب می کند؟!

چه می توان گفت به کسانی که بعد از اینهمه سال، ذره ای انصاف در نوشتن و نقد کردن ندارند؟ چه می توان گفت به کسانی که هنوز تشخیص نمی دهند در این فضای مسموم چه باید کرد؟ چه می توان گفت به کسانی که به جای تمرکز انرژی و کمک دادن به باقی افراد، فقط نقش ترمز مجموعه را دارند؟

در فضایی که حضور ما خار چشم دشمنان است و نباید لحظه ای از مکر آنان غافل شویم، عده ای فقط به این می اندیشند که چطور کاری کنند که عده ای را دربند نگه دارند تا خودشان بتوانند با خیالی راحت و آسوده در جامعه قدم بزنند و هیچ مشکلی در زندگی نداشته باشند و همه چیز بر وفق مرادشان باشد!

نظرات 9 + ارسال نظر
فاطمه شکری چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ق.ظ

حرف بسیار است. سعی می کنم در همین جا و در اولین فرصت نظر شخصی خودم و بیان کنم. باشما موافقم در اینکه باید اردوی داشته باشیم ولی در برنامه های برگزار شده در اردو با شما هم نظر نیستم. بعضی از انتقادهای برادرمون رو هم قبول دارم. به عنوان مثال ایشون گفتن چه دلیلی داره چند تا از پسرا رو باید با اتوبوس خانم ها بفرستیم. اگر آقای راننده نامحرمه برادرای بسیج هم نامحرمند. به نظرم مامان یکی از ماها به عنوان خانم مسن و جا افتاده همراهمون باشه یا حتی مردی که به یکی از خواهران محرم باشد بهتره
حرف زیاد است. الان فرصت ندارم ولی سعی می کنم از وبلاگ شما برای اظهار نظر استفاده کنم
با اجازه ی صاحب وبلاگ

همانطور که با هم صحبتشو کردیم، مشکل اینجاست که یه همچین پیشنهادی بعد از 6 سال به ذهن ایشون رسیده و تا حالا هم جایی به طور رسمی مطرح نکردن. ضمن اینکه پیدا کردن آدمی با مشخصات گفته شده کار راحتی نیست، نه مادر من وقت و فرصتشو دارن نه مادر شما، نه شاید هیچ کس دیگه.
نتیجه دیگه این صحبت این بود که بهتره امثال ایشون اگه با این فضاها مشکل دارند اصلا وارد کار مشترک نشند، بالاخره حفظ ایمان مهم تر از هر مسئله ایه، نمی شه که آدم هم بخواد تو فضای مشترک کار کنه هم بخواد مشکلات خودشو تعمیم بده هم مدام انگیزه و انرژی بقیه رو بگیره و فضا رو به این سمت پیش ببره.
شما صاب خونه ای فاطمه جون:) هر حرف دیگه ای هم داشتی من در خدمتم.
یا علی

ع.م چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ب.ظ

دستت درد نکنه سارا جون.
همین
متاسفانه این یک موج شده بجای تلاش برای اینکه فضای سالمی برای فعالیت خانما در جامعه و در دانشگاه ایجاد کنند کلا همه چیز را زیر سوال می برند.جالبه که انگشت اتهام را به سمت خانمها می برند که یا فعالیت نکنید یا ما بتون سرکوفت می زنیم!
بالاخره گفتند سخته براشون:
«عاشروهن بالمعروف.عسی شی فان کرهتموهن فعسى ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا »
فاطمه جون موضوع این دغدغه ها و رعایتها قابل بحث بوده و هست اما برخی گفتمانهایی که جا افتاده اشتباه و مضر است.

ساغر پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:10 ب.ظ


خانم شکری!
اگر صلاح دونستی بحث رو در همین جا ادامه بده

یه دوجین دانشجوی ECE پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:15 ب.ظ http://pasaporseshgar.blogfa.com/

چرا ما رو لینک نمی کنی رئیس محبوب من؟ :)

چشم، همین الان!
مخلصیم سحر محبوب من:)
التماس دعا

جف پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ب.ظ

سلام:) خوبید ؟ :) ما هم خوبیم:)
بچه ها من که بعد یه مدت رفتم خوندم تازه دیدم خواهرای گل چقــــــــــــــــــدر ناراحت شدند در حالیکه همچین هم یه جاهایی بی راه نبود

"ع" دو تا حرف خوب گفت : 1- عاشروهن بالمعروف 2- وقتایی که مشکلی هست اصلا چرا فقط به خانمهای بیچاره نسبت میدن

حرف فاطمه قبول نیست !! علاوه بر اینکه خیلی وقتها نمیشه مادرا رو با خود همراه کرد؛ اصلا یه وقتایی فقط مرد باید باشه می تونم هزاران مثال بزنم. بله میشه گفت پدرها رو بیاریم اما کلا منظورم اینه که کار تشکیلاتی و از تشکیلات استفاده شده
چیزی که برای خودم جالب بود اینکه : من همیشه اگر تو دانشگاه در حق خانومها اجحاف میشد می گفتم خب حالا بعضیها رو که ول کن اما چرا حتی آقایون مذهبی غیرتی نمیشن؟ . راستش خیلی جا خوردم وقتی که دیدم بنده خداها دیدشون اینه که وای تو رفتی امین ناموس مردم شدی ؟! وای!چه زشت!
تازه فهمیدم انگاری فکر میکنند غیرت تنها در مورد محارم خودته. در مورد بقیه باید فقط خیلی سفت مواظب خودت باشی که ..در بهترین شرایط که ..موجب دردسر اون خانومهای بیچاره نشی
حالا مهم نیست که امیرالمومنین حتی همون امیرالمومنینی که میگن به زن جوان سلام نمیکرد( که فدای منششون بشم) چه جور غیرتی میشن که خلخال از پای یه زن یهودی بکشن و میگه از این غصه اگه بمیرید هم ..
جواز چیزی نمیدم اما دید جالب و تعجب برانگیزی بود ؛ که کلا آدم باید سعی کنه از هیچ چی تعجب نکنه

سلام علیکم...سلام علیکم...آقا صلوات بفرستید به میمنت حضور جف عزیز
حرفات یه نکته جالب داشت، اونم بحث غیرت آقایون بود. حقیقتا همیشه تعجب منم برانگیخته می شد وقتی می دیدم که یه اتفاقی میفته مثلا من می تونم از پس خودم بربیام ولی جا داشت که من حرفی نزنم و یکی از همین برادرا در مقام دفاع بربیاد ولی کار به جایی می رسید که من مجبور می شدم از اونا هم دفاع کنم!! یا اینکه یه جاهایی آدم علی رغم همه فشاری که بهش میاد برای حفظ حرمتش مجبوره دم نزنه و همراهی برادرای با غیرت رو در سکوت خودش ببینه!!!!! یا می دیدم کسانی که کوچکترین انتظاری نمی شه ازشون داشت غیرتی می شن و عکس العمل نشون میدن! دیگه تو خود حدیث مفصل بخوان!
یه حدیث از امیرالمومنین هست در مورد غیرت مرد که یه مقدار بحث های خاص توش گفته شده و من اصل مطلب رو نمیارم( می گن خیلی حدیث عجیبیه به لحاظ مفهومی)، اما در تفسیرش دقیقا آمده که مرد با غیرت همانطور که نسبت به آبرو و ناموس خودش غیرت داره نسبت به ناموس دیگران هم همون غیرت رو داره و حواسش هست و اجازه بی حرمتی و... نمیده! اینم تعجب داره! نه؟!
فقط یاد گرفتیم که بگیم مولا علی سلام نمی کرد! یاد نگرفتیم که از باقی سیره آن حضرت هم می توان فیض برد!
یا علی

ع.م جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ق.ظ

توی این وبلاگ هم http://badumchi.blogfa.com/post-90.aspx
مشابها راجع به خانما حرف زده یک نفر کامنت جالب زیرو گذاشته:
با این که با بیشتر گفته هات موافقم و شباهت زیادی با نظراتم داره ولی در مورد دید اسلام به زن بیشتر مطالعه کن. اعتقاد تو دید کلی اسلام به زنه و لزوما برای همه و در هر شرایطی صحیح نیست. یه بار که خانم دباغ اومده بود دانشگاه یکی از بچه ها منتقدانه ازش پرسید شما چه جوری بر خلاف الگوی زن مسلمان حرکت کردی و کار مردانه کردی؟ جواب مبسوطی داد ولی چیزی که خیلی نظرم رو جلب کرد این بود که گفت من مطابق نظر مرجعم (امام) و با موافقت ایشون این کار رو کردم و جوابشم پیش خدا امام باید بده و کلی هم گله کرد که شما از کجا می دونید من به وظایف مادریم عمل نکردم و نظر می دین! و بعد هم خاطراتی از کارهای مردانه اش گفت که ساده ترینش نبرد مسلحانه بعنوان فرمانده سپاه در کوههای همدان و کردستان بود.در واقع این خود امام بود که زن مذهبی رو از کنج خانه ها برای مبارزه به سطح خیابان ها کشاند. درسته که دید کلی اسلام نسبت به زن تربیت و انسان سازی است ولی این نسخه برای همه افراد و در همه دوران زندگی یک زن نیست. به نظر من تربیت فرزند با فعالیت اجتماعی قابل جمعه که توضیح مفصلی می طلبه. در کنار پرده نشینی زنان برتر تاریخ اسلام باید تاجر بودن حضرت خدیجه خطبه فدک و خطبه شام و مبارزه نسیبه و حضور در خط مقدم نبردهای مسلحانه چه در صدر اسلام و چه در زمان ما توسط امثال سیده زهرا حسینی و دیگر زنان گمنام رو هم باید دید. این طرز تفکر شما ظلم به چنین زنانی است.

[ بدون نام ] شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ

سلام
من آسیه تجربه این کارا رو زیاد دارم.تقریبا اینقدر تو دانشگاه بحث کردم که دیگه استاد شدم.
بیشتر مشکل پسرا هستن که چند نکته را نمی دونند.
1.اینکه اسلام چی میگه با اینکه ما چی دوست داریم و با چی راحتیم دوتاست.
2.اسلام در هیچ جایی نگفته که فعالیت کردن خانمها و آقایون در کنار هم حرام است فقط و فقط دو گروه را به رعایت نکاتی امر کرده است.
3.این موضوعی که آقایون مطرح می کنند از رعایت تقوای فردی هم بیشتر است . چون آدم باید سعی کنه نفسش را کنترل کنه نه اینکه اون را در قفس نگه داره ...
4.در حج خانه خدا زنان و مردام در کنار هم هستند .
5.پیامبر (ص) مسئول کاروان حضرت فاطمه (س) را از مکه به مدینه حضرت علی (ع) قرار داد.
6.حضرت فاطمه در جنگها پرستاری می کردند.
7.سعی کنیم به عقلمون اعتماد کنیم اینطوری نفسمون را در مسیر درست قرار می دهیم چون عقل رسول باطنی است.
با تشکر

آسیه جون قبلا خیلی سر این موضوع با هم صحبت کردیم، یادته؟ واقعا شاید یکی از مشکلات اساسی شون همینه، به قول تو به عقلشون اعتمادی ندارند، یه حکمی رو شنیدن به همه جا و همه کس تعمیمش میدن.
مخلصیم:)

فاء نون یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:46 ب.ظ

سلام علیکم و رحمه الله
ساراجان به نظرم تو به همه چیز خیلی تشکیلاتی نگاه می کنی! این برچسب علی الحساب روی پیشانی ات بماند، توضیحاتش باشد برای بعد!

نقد قطعا به برنامه ها و اردوهای بسیج وارد است، افراط نکنیم، نمونه ی مثال خانم شکری، و مسئولین هم پذیرا هستند الحمدلله، این که تا به حال همه، همه ی تلاشمان را کرده ایم و بهتر از این نمی شده را اصلا قبول ندارم.

اما می ماند طریقه ی نقد کردن، زمان نقد کردن، هدف نقد کردن، نقد کردن یا کلا زیر سوال بردن، کور شدن و ندیدن پیشرفت ها، فرایند بهبود وضعیت و الخ.

این موضوع بیشتر از برادرها، دغدغه ی ما و مسئولان ما بوده و هست و الحمدلله و المنه شاهد بهبود اوضاع و استقلال واحدها هستیم. سکوت در مقابل این دست بی خردی های یک شخص، به نظرم بهترین کار باشد، و ادامه ی برنامه های خودمان برای پیشرفت های قدم به قدم و پایدار و اساسی.
سربلند باشی
علی علی

علیکم السلام و رحمة الله و برکاته
عارضم خدمتتون که خیلی متوجه انگی که به بنده زدید و برای ما از عسل شیرین تر است نشدیم! منتظر توضیحات مبسوط حضرتتان هستیم!:) اما در حد اصل جمله، باید بگم که به کار تشکیلاتی باید تشکیلاتی نگاه کرد، این از نقاط قوت کار تشکیلاتی است که اعضای آن نگاه درستی به کار داشته باشند، یکی از مشکلات ما دقیقا همین جاست که نگاهمون به مجموعه، یک نگاه دورهمی است! یعنی: هستیم دیگه! دور هم! فیض می بریم از امور! یاعلی!
این به نظر من جالب نیست و یکی از آفت های کار محسوب میشه، چرا که اگر نگاهمون به کار و مسئولیت هامون، یک نگاه تشکیلاتی باشه و روی روال پیش بره، مسلما انقدر درگیر حواشی کار نمی شیم. یک نکته دیگه اینکه من وقتی به گذشته نگاه می کنم و از کسانی که در مبارزات دانشجویی و حتی غیر دانشجویی قبل انقلاب شرکت داشتند می پرسم، می بینم که اگر ما واقعا برای کار ارزش قائل باشیم و دنبال اهداف مجموعه باشیم اصلا این مشغولیت های کاری اجازه فکر کردن به مسائل دیگه رو بهمون نمی ده،مثل اونها که در گیرودار مبارزات کارهایی انجام می دادند که در مخیله امثال من هم نمی گنجه و البته مشکل شرعی هم نداشته!، در همه امور همینطوره. منتها اشکال کار اینجاست که عده ای افکارشون حول کار نمی چرخه متأسفانه!
اگه همین رویه رو در پیش بگیریم دیگه نیازی به آوردن افراد از خارج مجموعه برای کنترل رفتار ما نیست! و من معتقدم ما می تونیم و باید بتونیم از پس امور مربوط به یک مجموعه دانشجویی بربیایم.
البته من به اینکه ما همه تلاشمون رو کردیم و بهتر از این نمیشد، معتقد نیستم، اما ضعف ها را باید برطرف کرد نه اینکه بیایم صورت مسئله رو پاک کنیم.
در مورد پاراگراف آخر هم موافقم، به بچه ها هم توصیه اکید کردم که رسما بیخیال موضوع بشن، منتها این مطلبی که اینجا نوشتم، به نظرم باید سرش حرف زده بشه و نیاز به بحث های مفصلی داره، که البته این پست کامل و جامع نیست و موارد زیادی درش گفته نشده، که إنشاءالله سر فرصت می گم.
آقا مخصلیم!
یا علی

فاء نون چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام مجدد و عرض ارادات خالصانه

"اگر نگاهمون به کار و مسئولیت هامون، یک نگاه تشکیلاتی باشه و روی روال پیش بره، مسلما انقدر درگیر حواشی کار نمی شیم. مشغولیت های کاری اجازه فکر کردن به مسائل دیگه رو بهمون نمی ده" نگاه تشکیلاتی لازم هست در جای خودش، ولی این تنظیم روابط حواشی نیست! مخصوصا الان زمانه ی جنگ نرم، اصل کار همین هاست، جنگ سر همین هاست، یعنی خیلی بیشتر از فرضا دوره ی جنگ سخت باید در جزئیاتش دقت کرد و ظرافت به خرج داد. بعد هرچه قدر هم من و شما تشکیلاتی نگاه کنیم به قول خودت همیشه عده ای هستند که افکارشان حول کار نمی چرخد. محدوده مشخص است: ارتباط در حد ضرورت، طوری که از عرف خارج نشود(عاشروهن بالمعروف). این اصل را با دقت باید همه جا لحاظ کنیم تا به فضل الهی رستگار شویم! تخطی به خاطر اهداف تشکیلاتی هم هیچ توجیهی ندارد!

اون لغت مبتذل :دی

علیک مجدد!
عرض کنم خدمت بزرگواری چون یو! که بنده نگفتم روابط جزء حواشی کار محسوب میشه، منتها اگر درست کار کنیم و به قول امام سعی کنیم طائر خیال و فکر را ضبط کنیم کمتر درگیر این موضوع می شویم. 100% حرف ما هم این است که همه چیز در چارچوب اسلام، اما چارچوب اسلام، نگاه های تنگ نظرانه ما نیست. تا جایی که من از سخنان و سیره بزرگان دریافتم رفتارهای ما در این زمینه و در رعایت یک سری حدود _ که باید هم رعایت شود _ بسیار ناشیانه و ناپخته است ( البته توهین نشود، خودم را عرض می کنم).
نسخه من برای اون عده ای که افکارشان حول کار نمی چرخه اینه که وارد کار مشترک نشند، چون به اعتقاد من حفظ ایمان اوجب واجبات است، و به هبچ وجه قائل به تخطی به خاطر اهداف تشکیلاتی نبوده و نیستم.
همون لغت مبتذل:دی!
ما رو هم منحرف کردی دیگه:)!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد