سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

چشم در برابر چشم

بی مقدمه شروع می کنم، این خاصیت نسل ماست، بی مقدمه شروع می کنیم، بدون توضیح پایان می دهیم، بی توقع می بخشیم... اینها را همه مدیون مکتبمان هستیم، هرچند گاهی خطا هم می کنیم، اما به قول شهید رجایی :  اشتباهات من را به پای مکتبم نگذارید "....

امسال، سال عجیبی است، اون از انتخابات، اون از بعد انتخابات، اون از یاران قدیمی انقلاب که برای انقلاب آبرویی نذاشتن، اون از دنیا که مثل همیشه دنبال قطع نسل انقلابه( یه شعار تو این راهپیمایی ها و تجمعات بعد از توهین به امام شنیدم که خیلی به دلم نشست : خامنه ای کوثر است   دشمن او ابتر است ) ، چه با ترور، چه با تبلیغات، چه با دروغ و فریب و..، اینم از دانشگاه! 16 و 17 آذر امسال هم دیدنی بود: چشم در برابر چشم، نگاه در برابر نگاه، نفرت در برابر نفرت، فریب در برابر صداقت، توحش در برابر آرامش، نسل سوخته در برابر چشمان پدران و مادران نگران و بی رمق که در پیچ و خم مسیر 30 ساله انقلاب اکنون به فرزندانشان چشم دوختند، که این بار سنگین را چطور به دوش خواهند کشید؟ چطور حاصل دسترنج امام به جوانانی که امید امام بودند، رسید و چطور فرزندانشان اکنون رو در روی هم، خنجر نفرت کشیده اند؟ در این میان مقصر کیست؟ یاد جمله سردار راشد تو موج مرده می افتم : " قرار بود ما بجنگیم، شما هم از بچه هامون محافظت کنید، وجدانتون رو قاضی کنید، کدوممون کم فروشی کردیم؟.....!"  .... بازم زدم تو خاکی! داشتم می گفتم، 16 و 17 آذر امسال یه صف کشی تمیز!! بین بچه ها رخ داد (چشم عده ای روشن ! )، عصر 17 ام داشتم با یکی از دوستان  تو دانشگاه چرخ می زدم، از اینکه تو این صف، بچه ها رو آروم کنم و تو اون صف ناسزا بشنوم و حرکات ناشایست ببینم و یاد ماجراهای بعد انتخابات بیفتم واقعا خسته شده بودم، شاید یه جورایی زده بودیم به درِ بیخیالی! تقریبا همه بچه ها همینطوری بودن، یه سری کنار کشیده بودن و فقط تماشا می کردن، یه سری که دیگه از دانشگاه رفته بودن بیرون، یه عده هم که ... بگذریم. ما داشتیم می چرخیدیم که نه فقط تماشاچی باشیم، نه از دانشگاه بریم بیرون نه جزء صف کشی ها باشیم نه... صحنه های عجیبی می شد دید.

چیزی که الان می خوام در موردش بنویسم اینه که یه عده ای به راحتی هر چه از درون مبارکشون می تراوید! بیرون می ریختن!، از توهین فردی بگیرید تا توهین به امام و رهبری عزیز. تو یکی از همین صحنه ها، داشتیم از جلوی پزشکی رد می شدیم که بریم سمت علوم و اوضاع اونجا رو ببینیم، چند نفر از اونها هم از روبه رومون می اومدن، پشت سر ما، روی دیوار دانشکده دارو، عکس امام (علیه الرضوان ) و آقا (روحی فداه )، دیوار رو مزین کرده است، تا چشمشون به این تصویر اقتاد یکی شون بلند بلند گفت: ............ ، حرف خیلی خیلی ناجوری در مورد امام و آقا زد و خوشحال از اینکه این حرف رو با حماقت هر چه تمام تر جلوی ما زده با دوستانش رفت!!!!  تو اون لحظه فقط به دوستم گفتم : می دونی رفیق! بدبخت ترین آدم ها کی اند؟! به نظر من اونهایی هستن که دارن با نفس یه نفر زندگی می کنن و نفس اون آدمه که به زندگی شون حیات می بخشه، ولی اونا نمی فهمن و از خدا می خوان که اون نفس رو ازشون بگیره!!!! دیگه بغض نذاشت ادامه بدم ... یاد این جمله از شهید آوینی افتادم :

امام  آفتاب کرامتی است که خود را از ویرانه ها نیز دریغ نمی کند. آسمان را دیده ای که چگونه در گودال های حقیر آب نیز می نگرد؟ آب را دیده ای که چگونه پست ترین دره ها را نیز از یاد نمی برد؟... ولایت امام بر مخلوقات ولایت خداست، یعنی همه ذرات عالم ، از پای تا سر ، بقایشان به جذبه عشقی است که آنان را به سوی امام می کشد، اما خود از این جذبه بی خبرند . اگر او کشکشانه ما را به کوی دوست نکشد و بر پای خویش رهایمان کند، یاران ، همه از راه باز می مانیم . آسمان را دیده ای که از او بلندتر هیچ نیست ، اما درگودال های حقیر آب نیز می نگرد؟