سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

سیاره رنج

دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به امام خویش بسته است.

چه خبر حاج آقا؟

دیشب رفتم پیش حاج آقا!

-          - حاج آقا! چه خبره؟ نمی خوان تمومش کنن؟!

-         -  چی رو؟! چی رو تموم کنن؟!!

-         -  این بساط رو، دیگه به عاشورا هم رحم نکردند! ...

-          - تو شهید نشدی؟!

-          - ....

-          - گفتم حتما تو این درگیری ها یه بلایی سرت اومده! دیروز کجای درگیری ها بودی؟!

دیگه تقریبا خانواده ام هم قبول نمی کنن که وقتی من دیروز کلا کنار مادرم تو مراسم نشسته بودم، تو درگیری ها نبودم! چه برسه به حاج آقا!

-          - هیچ جا! همین دور و برا!

-          - آخه شماها نمی ذارین، اینا می خواستن دسته راه بندازن، عزاداری کنن! شماها نذاشتین!

-          - حاج آقا ما؟!!

-          - نه دقیقا که منظورم تو نیستی! دیروز دم خونه ما یکی رو به قصد کشت داشتن می زدن. فکر کنم آخرش مُرد! من خیلی ناراحت شدم، اومدم پایین...

-          - حاج آقا خونتون کجاست؟

-          - نزدیک های دانشگاه... دیدم یه جا خون زیادی ریخته، گفتم حتما گوسفند کشتن، برای نذری و.. یکی بهم گفت: نه! خون آدمه! رفتم به سمت انقلاب، می دونی جالبش این بود که اینا خیلی رعایت می کردند، شعارهای الله اکبر می دادن ولی تو خودشون تذکر می دادن که روز عاشوراست، حواستون باشه! تقریبا سر پارک لاله یه جمعیتی وایستاده بودن، که می خواستن برن تو بلوار کشاورز، اما پلیس نمی ذاشت، من با خودم گفتم خوبیش اینه که اینجا یه تعادلی برقراره، اینا می خوان برن، اونام نمی ذارن و بالاخره قائله ختم می شه! ولی حرف، سر اینه که چرا مردم رو اذیت می کنن، یکی اونجا وایساده بود، پلیس بهش گفت: می ری تو یا بیام حالتو بگیرم؟!! حالا اون بیچاره چیزی نگفت، ولی اگه مثلا مثل روح الامینی که اومده بود سر کوچه شون! بهش گفته بودن برو تو خونت، گفته بود: نمی خوام، حق دارم سر کوچه مون وایستم! اونا هم انداختنش تو ماشین و ... بعدشم که اونطوری شد! آخه این رفتار درسته؟!

ادامه مطلب ...

زنده باد آزادی!

ای آزادی! که لفظت خوشبخت ترین لفظ ها و معنایت بدبخت ترین معانی است، چه زنجیرهای گرانباری که به نام تو به دست وپای انسان ها نبسته اند. در تعریف آزادی تا کنون مطالب فراوانی گفته شده است. بعضی می گویند: آزادی یعنی من می توانم این کار را انتخاب کنم یا آن کار را انتخاب کنم. چنانکه می بینیم این یک احساس بسیار سطحی است که نمی تواند بیان کننده حقیقت آزادی با درجات بسیار مختلفی که دارد، باشد.

برای تعریف یا توصیف آزادی، بررسی سه موضوع رهایی، آزادی، و اختیار ضروری است:

  • رهایی: باز شدن قید و بندها از مسیر جریان یافتن اراده به طور نسبی است.
  • آزادی: - آزادی طبیعی محض: توانایی انتخاب یک هدف از میان اهداف.

-          آزادی تصعید شده: توانایی انسان در انتخاب وجه مثبت یا .جه منفی یک کار. که در اینجا هر چه این نظارت و تسلط بیشتر باشد، آزادی انسان بیشتر و هرچه این تسلط کمتر باشد، آزادی انسان به همان اندازه کاهش می یابد.

  • اختیار:  توجیه آزادی و بهره برداری از آن در کارشایسته و با هدف خیر.

چند تفاوت بسیار مهم میان آزادی و اختیار وجود دارد که باید مورد توجه جدی قرار بگیرد.

آزادی اندیشه:

آزادی اندیشه یکی از مختصات اساسی دین اسلام است و دلیل بسیار روشن آن صدها آیات قرآن مجید است که با بیانات گوناگون دستور به تفکر و تعقل و به جریان انداختن شعور و فهم می دهد. اگر اندیشه در واقعیات عالم هستی، آزاد نبود، خداوند متعال اینهمه دستورات اکید به اندیشه بدون تعیین محتوا و تعیین چارچوب صادر نمی فرمود. اما آزادی اندیشه نباید در حدی تجویز شود که منجر به سقوط یا بی اعتباری اندیشه گردد. و همچنین نباید آزادی اندیشه مزاحم فعالیت های مغزی و روانی انسان شود.

آیا می توان حکم به آزادی اندیشه در حدی نمود که نتیجه اش بیهوده یا مضر بودن خود اندیشه باشد؟! چنانکه بعضی از متفکرنماها ابراز کرده اند. آیا می توان از آن آزادی اندیشه ای دفاع کرد که ثابت ترین اصول علم و معرفت را مورد تردید و اخلالگری قرار بدهد؟! آیا منطقی است که من در اندیشیدن، آن اندازه خودم را آزاد ببینم که به اندیشه یا به آزادی اندیشه دیگران صدمه وارد کنم؟!

آنچه باید انجام داد، اندیشه مفید است. اندیشه مفید عبارت است از آن فعالیت مثبت ذهنی که به متفکر در کشف واقعیات کمک می کند. بنابراین، اندیشه بهترین وسیله برای بهترین هدف ( یعنی واقعیات ) است که البته خود، به تنهایی هدف نیست. چنانچه خودِ شناخت واقعیات نمی تواند هدف نهایی از علم و معرفت باشد، بلکه پس از شناخته شدن باید مورد استفاده انسانی قرار بگیرد.

ممکن است این مسئله مطرح شود که این تعریف از آزادی اندیشه، موجب سلب آزادی اندیشه از انسان ها می شود! پاسخ این اعتراض بسیار روشن است، زیرا این تعریف، از هدر رفتن حیات آدمی و انرژی های مغزی او درباره قضایای دارای محتویات فاسد یا بی نتیجه جلوگیری می کند نه از آزادی معقول اندیشه. زیرا اندیشه، یکی از عالیترین فعالیت های مغزی انسان است که باید در تنظیم " حیات معقول " بشریت به کار بیفتد، همانطور که تحقیق و بررسی برای تشخیص صلاحیت مواد نوعی قرص برای معالجه سردرد، بیان کننده ارزش جان آدمی است، نه سانسور شیمی و داروسازی و پزشکی!

بنابراین حتما باید برای حفظ مغزها و روان های افراد جامعه از اختلال و اضطراب و اجتناب از غوطه ور شدن در خیالات، قانون هدف بودن کشف و شناخت حیات معقول انسان در جهانی معقول و هدفدار، را رعایت کرد. فقط با رعایت این قانون است که یک انسان متفکر، نمی تواند هویت انسانی معنی دار در جهانی معنی دار را مهره های شطرنج  مغز خود تلقی کند، یا موجودیت و ارزش شخصیت ابراهیم خلیل، موسی بن عمران، عیسی بن مریم، محمد بن عبدالله و علی بن ابی طالب علیهم السلام را با موجودیت و ارزش فراعنه شهوتران و خودپرست، و طواغیت ضد انسان یکی بشمارد، یا فطرت پاک و غریزه مقدس کمال جویی انسان را با یک غریزه حیوانی تفسیر و توجیه کند.

باید بپذیریم که واقعیت با اندیشه متفاوت است. واقعیت، قانون دارد و باید هر اندیشه ای در صدد شناختن و شناساندن آن قانون باشد و با اصطلاح خوشایند " آزادی اندیشه "، خود و دیگران را نفریبد. کسی که به جهت علاقه به لذت آزادی اندیشه ی بی ثمر و بی نتیجه، دست از تلاش برای اندیشه با نتیجه مثبت بردارد، در حقیقت یا فلسفه و حکمت اندیشه را نفهمیده است یا ضرورت رسیدن به واقعیت را. 

ادامه مطلب ...