گاهی وجود زخمی من را نگاه کن
این آسمان تیره ی دل را پگاه کن
گاهی بیا و نامه اعمال را نبین
گاهی بساط بندگی ام را به راه کن
گاهی دری به روی محب رضا گشا
نور شهادتم ده و جانم فداه کن
گاهی به اشک های دلم راه را بگو
گاهی فدای زینب و دستان ماه کن
در هوای دل نفس کشیده ایم
آشیانه ها گُزیده ایم
از غم عبور لحظه ها
سوختیم و لب گَزیده ایم
تا هوا، هوای توست
روی از غریبه ها گرفته ایم
آن زمان که رفتی، آسمان گرفت
رنج ها و دردها کشیده ایم
این شعارها و شعرها و اشک ها
در غیاب چشم تو سروده ایم...
گرچه رندیم و پریشان، باز شیدای توئیم
روبهان، مکار و ما آهوی پیدای توئیم
طعنه ی غیر و بداندیشان ملال انگیز نیست
هر زمان در یاد آید ما چو لیلای توئیم...